اخبار اجتماعیاخبار روز

تعجب قاضی از دلیل طلاق یک زوج تهرانی

  • تعجب قاضی از دلیل طلاق یک زوج تهرانی

    تعجب قاضی از دلیل طلاق یک زوج تهرانی این زن و مرد جوان، پشت در شعبه ۲۶۶ دادگاه خانواده شماره ۲ ولنجک نشسته

    و منتظر بودند تا منشی صدای‍شان کند. کنار هر کدامشان یک وکیل بود، با صدای آرامی با زوج جوان صحبت می‌کردند

    و می‌خواستند آنان را متقاعد کنند که کارشان اشتباه است اما حرف‌های آنان هیچ تأثیری روی زن جوان نداشت.

    در این هنگام زن نگاهی به ساعت مچی‌اش انداخت و مرد که از چشمانش نفرت می‌بارید، نگاهی از روی عصبانیت به او انداخت

    و رویش را برگرداند اما ناراحتی و نگرانی در چشمانش موج می‌زد و مشخص بود دوست ندارد از همسرش جدا شود.

    طلاق زوجین تهرانی
    طلاق زوجین تهرانی

    دقایقی بعد، منشی دادگاه زن و شوهر جوان را صدا زد و هر دو وارد دادگاه شدند و با فاصله اندکی از هم روی صندلی نشستند.

    زوج جوان تحصیلکرده چند وقتی بود که با هم اختلاف داشتند. زندگی عاشقانه و شیرین آنها حالا با گذشت ۷ سال از زندگی مشترک

    تبدیل به میدان جنگ شده بود؛ مرد تصور نمی‌کرد که بعد از تشکیل زندگی مشترک برای دیدن والدینش با همسرش به بن‌بست می‌رسد و به همین دلیل کارشان به دادگاه خانواده کشیده می‌شود.

    قاضی از زن جوان می‌پرسد: «چرا می‌خواهی از همسرت جدا شوی؟» و او سؤال قاضی را اینطور جواب می‌دهد:

    ۷ سالی می‌شود که ازدواج کرده‌ام. من و همسرم در دانشگاه خواجه نصیر‌الدین طوسی باهم آشنا شدیم.

    همسرم در رشته مهندسی صنایع غذایی درس می‌خواند و من مهندسی عمران. او پسر خوب و آرامی به نظر می‌رسید.

    وقتی دیدیم که از نظر فکری و معیاری به هم نزدیک هستیم، خانواده‌ها را در جریان قرار دادیم.

    اوایل ازدواجمان، با کمک پدرم ما توانستیم یک واحد آپارتمان در شمال شهر تهران خریداری کنیم.

    من و هاشم یکدیگر را دوست داشتیم و چند سال عاشقانه در کنار هم زندگی کردیم و در این مدت، اختلافی نداشتیم؛

    تا اینکه چندی پیش متوجه شدم همسرم تحت‌تأثیر رفتار و گفتار والدینش قرار دارد.

    این در حالی بود که پدرشوهرم هم با فرزندم بازی‌های خطرناک می‌کرد. مدت‌ها بود که این موضوع بدجوری مرا اذیت کرده و افکارم را به‌هم ریخته بود.

    بنابراین از شوهرم خواستم که با خانواده‌اش رفت و آمد نکند یا حداقل فرزندم را نزد آنها نبرد چرا که وقتی وی نزد خانواده‌اش می‌رود،

    اخلاق و رفتارش تغییر می‌کند. مطمئن هستم مادرش در امور زندگی ما دخالت دارد و همسرم را شست‌وشوی مغزی می‌دهد.

    در این میان مرد جوان تاب نیاورد و به قاضی پرونده گفت، مگر می‌شود پدر و مادر را کنار گذاشت؟ این چه حرفی است؟

    آقای قاضی اگر همسرم خودش توانست پدر و مادرش را کنار بگذارد، من هم با پدر و مادرم رفت و آمد نمی‌کنم.

    باور بفرمایید به خاطر اینکه زندگی‌ام از هم نپاشد، حتی برای مدتی خودم را از دیدن والدینم محروم کردم

    اما آنها پدر و مادر هستند و نتوانستند تاب بیاورند مرا نبینند.

    باور کنید از روزی که زندگی در زیر یک سقف را شروع کردیم، من آرامش و آسایش در زندگی نداشتم و مدام در حال بحث و جدل

    بر سر فرزندم یا پدر و مادرم هستم. آقای قاضی ما باهم اختلاف فرهنگی شدید داریم و نمی‌توانیم باهم زیر یک سقف زندگی کنیم.

    اکنون نیز به ستوه آمده‌ام و قادر به ادامه زندگی با همسرم نیستم. حاضرم تمام حق‌وحقوش را پرداخت کنم و به این زندگی پرتنش پایان دهم.

    قاضی که از شنیدن حرف‌ها و دلایل زن و شوهر جوان برای جدایی متعجب شده بود، از آنها خواست به مشاور خانواده مراجعه کنند تا شاید بتوانند مشکلشان را حل کنند.

    گردآوری:نیمکت خبر 

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۲ رای

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دکمه بازگشت به بالا